محل تبلیغات شما

چقدر فصلا زود جا به جا میشن .امسال اصلا نفهمیدم از سال تحویل به بعد چطوری گذشت که رسیدم به زمستون.عمرمونه دیگه همینجوری بی خود و الله بختکی داره میگذره.همشم امیدمون به فرداس و فرداها.فعلا که دو سه سالیه هرسال میگیم دریغ از پارسال.حالام که با این اوضاع بنزین خدا سال بعدمونو به خیر کنه.بچه ها سرشون گرم درس و مام مثل همیشه هی میگذرونیم.کارمون شده این کلاه اون کلاه یه ماه این قسط رو نمیدیم یه ماه اون یکی رو که برسونیم دیگه.چه میشه کرد.یلدای امسالم مثل هر سال با مامان اینا بودیم.خوش گذشت بد نبود.دخی جان میز قشنگی چیده بود منم برای شام هم سبزی پلو با ماهی درست کردم هم ماهی شکم پر با برنج ساده.بازم داداش جان نخورد.و سبزی پلو خالی خورد.از بس ماشاالله ذائقه ها متفاوته.مثلا تو خونه خودمون من همه مدل ماهی رو دوست دارم .همسر جان ترجیحش به شکم پره بچه ها فقط فیله اونم فقط قزل.فکر میکردم برادر جانم فیله قزل بخوره دیگه که نخورد.تن ماهی نداشتم راستش.اونم برنج خالی خورد.خلاصه که اینچنین پا گذاشتیم به زمستون.چشم بگردونیم عید شده و دوباره همه چی دوبله سوبله.خدا به دادمون برسه.اگر الودگی هوا بزاره البته برسیم به عید.همین دیگه اومدم دوخط روزانه بنویسم شد مثنوی هفتاد من از گله و شکایت.

در پناه حق تا بعد

توسل به سقای کربلا

پاییز رفت و زمستون اومد

ماهی ,سال ,زمستون ,رو ,ها ,جان ,یه ماه ,به زمستون ,سبزی پلو ,بچه ها ,خالی خورد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

معرفی گسترده رشته نینجوتسو